Resolutie betekenis in urdu

RESOLUTION translate: قرارداد, اپنے آپ سے عہد کرنا, قصد کرنا, حل. Learn more in the Cambridge English-Urdu Dictionary. Zinnen: resolutie. raad neemt een resolutie aan - کونسل نے ایک قرارداد منظور کی; netwerknaam resolutie - نیٹ ورک کے نام کی قرارداد; bevestigt de resolutie over - پر قرارداد کی توثیق کرتا ہے; brief van resolutie - قرارداد کا خط; lagere resolutie - کم قرارداد. Resolutie betekenis in urdu Google's service, offered free of charge, instantly translates words, phrases, and pages between English and over other languages.
resolutie betekenis in urdu

فصیلہ

فَصِیلَہ نباتات یا حیوانات کی صنفی تقسیم جس مین کئی مشابہہ خاندان ایک بڑے گروہ کے تحت رکھے جاتے ہیں. فَصِیل باہَر. فَصِیلَہ کے اردو معانی اسم، مذکر نباتات یا حیوانات کی صنفی تقسیم جس مین کئی مشابہہ خاندان ایک بڑے گروہ کے تحت رکھے جاتے ہیں.
  • فصیلہ Fasila Meaning in English to Urdu is فصیلہ, as written in Urdu and, as written in Roman Urdu. Accurate Fasila Translation, Synonyms and Antonyms.
  • فصیلہ

    تعین

    تعین در فلسفه و کلام به معنای امری است که یک شی ء با آن منفرد می گردد و از بقیه چیز ها امتیاز پیدا می کند، به طوری که دیگر اشیا در آن هیچگونه اشتراکی ندارند. تعین به اعتبار علل و موجبات آن دارای انحای گوناگون است: در امور مادّی، علت تعینِ ماهیت، محل آن است.
  • تعین مخصوص شدن چیزی از میان چیزها. (غیاث اللغات). بمعنی تشخص است. (از کشاف اصطلاحات الفنون). آنچه چیزی بدان از دیگر چیزها ممتاز شود. (از تعریفات جرجانی). || تعیّن علیه الشی ٔ؛ لازم شد بر وی بعینه.
  • تعین

    قرار

    قرار یک برند است که امکان بستری ساده و جامع برای جلسه آنلاین را ارائه میدهد. با استفاده از قرار، با یک کلیک وارد اتاق مجازی یا کلاس آموزشی شوید و با پشتیبانی شروع جلسه کنید. قرار یک سایت است که امکان داردن جلسات و کلاسهای آنلاین را به صورت رایگان و بدون محدودیت به شما راه انده میدهد. برای ورود به اتاقهای خصوصی یا ساخت اتاق جدید، شما باید شماره تلفن خود را وارد.
    قرار “ قرار ”, in اُردُو لُغَت (urdū luġat) (in Urdu), Ministry of Education: Government of Pakistan, “ قرار ”, in ریخْتَہ لُغَت (rexta luġat) - Rekhta Dictionary [Urdu dictionary with meanings in Hindi & English], Noida, India: Rekhta Foundation,
    قرار

    حل

    حَلَّ • (ḥalla) I (non-past يَحِلُّ (yaḥillu) or يَحُلُّ (yaḥullu), verbal noun حُلُول (ḥulūl)) (intransitive) to dismount ; to stop, to halt (intransitive or transitive) to stay, to settle [ with بِ (bi) or فِي (fī) or accusative ‘in a place’ ; or with عَلَى (ʕalā) ‘with. موقع واجباتي منصة تعليمية تساهم بنشر حلول وشرح الدروس بشكل متميز لترتقي بمجال التعليم على.
  • حل حل translation in Arabic - English Reverso dictionary, see also 'حَلّ, حُلْو, حَلْق, حُلْم', examples, definition, conjugation.
  • حل